گفت کم به پشت سر نگاه کن هان چه مانده جز توهم مترسک و خیال سبز باِغداغ-ها یکی یکیبه گِل نشستهگندمی نرسته دست ها تهی و تشنه،دشنه ها به جوهر جواهر وجو خط سوم...
بوسه ی نیستیخیزرانِ مقدّسِ بی خزانمنمکه خوابِ توبیدارم نمی کند...برچسبها: مینا مهرآفرین, شعرکوتاه, خیزران مقدس, بوسه
تراوش شده زمانی که تقویم ها زمزمه می کنند سه شنبه ۱۳۹۹/۰۲/۳۰ و ساعت ها فریاد می خط سوم...